قاطی پاطی |
|
تهوع اور است این حال که محکومانه می خندیم... به جای زندگی کردن به رویش چشم می بندیم... کجای بخت ما لنگید که تا امروز لنگانیم... شبیه بار کج هستیم که از مقصد گریزانیم... همیشه نقش ما بوده سیاهی لشگر دشمن... به روی اب میخوابند تمام ماهیان اینجا... چه تاوان بزرگی داشت همان یک سیب راچیدن... گناه از حضرت ادم مجازاتش برای من... گذشته ان زمان دیگر که روی دار ظالم بود... که بین مردم دنیا عدالت شرط حاکم بود... برای نسل مظلومان همیشه این امید باقیست... میان تلخی دنیا خدا بی وقفه یک حامیست... خدا انسان را خلق کرد..... موجود جدیدی را خلق کرد و آفرید،اما میخواست که این موجود خاص باشد به انسان عقل و شعور داد،اما این خاصه برای خاص بودن کافی نبود یک مشخصه خاص نیاز بود تا خاص شود...تا انسان شود در سینه اش قلبی قرار داد و در این قلب چیزی به ودیعه گذاشت به نام احساس...... اینگونه انسان می توانست عاشق باشد؛دوست داشته باشد... در آن نیاز قرار داد... نیاز به محبت ،نیاز به دوست داشتن... نیاز به عشق زمینی... عشقی که آن را برساند به عشقی والاتر به عشق آسمانی عشق آسمانی.... پس اگر عاشق بودی ؛عاشق یک زمینی به این معنی نیست والا نیستی....درجه یک نیستی... این پلی ست،برای عبور،برای رسیدن که خدا برایت قرار داده است؛گذر کن و نترس... تقصیره ما نیســـــت!!! مقصر شما پســــرایید!!! که دیگه دخترای ساده رو نمیپسندید همین شما که دم میزنید که دختر خوب وجود نداره خودتون تو خیابون که عملی میبینید دلتون قش میره میگید جــــون چه دافــــی !!! تقصیر خودتونه لـــیاقــــت ندارید همـــین شمـــا هستید که یه دختر ساده میبینید بهش میگید اَمـــــــــــــــل !!! تقصیر مــــا نیســــت تو هنوز رشد نکـــــردی ... دخــــتر پــــاک و ســــــاده زیـــــاد هـــــــس تـــــــو چشــــــمات کـــــــ و ر ه سیگارم چه خوب درک می کند مرا… وای که چه زیبا کام میدهد…
این نو عروس هر شب تنهایی هایم…
لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند…
و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم… ![]() نه چشمانم را میبندم و نه گوش هایم را میگیرم...
میخواهم و ببینم و بشنوم تمام لحظه های نبودنت را،تمام امید آمدنت را...
آری،من اینجا،چشمانم را به راه آمدنت دوخته ام
و در تلاطم لحظه ها گوش میسپارم به آهنگ قدم هایت،
همان هایی که برای به هم رسیدن برمیداری...
امید آمدنت تمام لحظه هایم را پر میکند،
عطر نفس هایت در ذهنم میپیچد و من اما،
آنقدر نزدیک می بینمت که گرمی آغوشت،هرم نفس هایت،لذت بوسه هایت و حتی نوازش هایت را حس میکنم...
دوری و دیر میشود که بیایی میدانم
اما آنقدر نزدیک می دانمت که گویی هرلحظه با منی،
اینجا کنار من،
در واج واج کلماتم حتی...
می آیی،میدانم...
آنقدر منتظر میمانم تا چشم هایم نوید آمدنت را به قلبم بدهند،
چشمان منتظرم.. خدایامهمان من باش یک فنجان قهوه ی تلخ.... وقتش رسیده طعم دنیایت رابدانی.... دلم براى کسى تنگ است کسى که بى مـن ماند ...کسى که با مـن نيست... کسى که مـن ...هميشه دلم برايش تنگ مى شود... کسى که دوستش دارم... عاشقانه...هميشه... تا ابد...تا خودِ خداوند... ...دلم براى تـو تنگ است... دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
خدایا.... این دلتنگیهای ما را هیچ بارانی ارام نمیکند... فکری کن... اشک ها طعنه میزنند باران رحمتت را.... فراموش کردن کسی که دوستش دارید و خداحافظی از اون کاری ناشدنی است. شاید عشق برای شما مفهومی دیگر داشته باشد. ولی در صورتی که عاشق شدید برای فراموش کردن هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد.البته برداشت ها از عشق متفاوت هست ! بعضی ها عشق را هوس میدانند. بعضی ها هم سعی میکنند عاشق شوند ! صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 141 صفحه بعد |