قاطی پاطی |
|
طناب دار جلو چشام یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام رفیقام قاطی دشمنام، نمیشه تشخیص دادشون از هم مثل ضربه هایی که زده بودم نا منظم و پشت سر هم میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر نگاهش قفل تو چشام خالی میشه زیر پاهام یکم سر و صدا تــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــام طناب دار جلو چشام یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام رفیقام قاطی دشمنام، نمیشه تشخیص دادشون از هم مثل ضربه هایی که زده بودم نا منظم و پشت سر هم میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر نگاهش قفل تو چشام خالی میشه زیر پاهام یکم سر و صدا تــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــام تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
از یه جایی به بعدم حتی رفیقاتَم حوصله خوندن پستاتُ ندارن !! یه روزهایی هست که دلم می خواد بیام پیشت بشینم و مثل روزای دور دست همو بگیریم
ومن احساس کنم که فقط من تو زندگیت بودم
ولی افسوس نه تو با وفا ماندی و نه من
طاقت این خیانت بی انتهایت… پسرکــــــــ خَســـتَه بـــــــــود... آنقَدر کِـــــه یادَش رَفـــــت بَعـــــد اَز آخَریــــن پُک
ســــْیگار را پاییــــٍْٰٔن پَـــرت کُنَد...
نَــــــــه خودَش را....! بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی ! سکوت کنی ! فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری ! تموم که شد بغلش کنی و اروم در گوشش بگی :من دوســــت دارم تنهایی یعنی صفحه قبل 1 ... 59 60 61 62 63 ... 141 صفحه بعد |