قاطی پاطی




حــرفت که می شــود...

 بـا خنــده می گــویم :

یـادش بخــیر ، فرامـوشــش کـردم …

امــا نمــی داننــد هنــوز هــم

 کســی اشتبــاه تمــاس می گیــرد سست میشـوم که نکنـد تـو باشـی

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 19:55 نويسنده یاشار |



اشتبـــاه از مــن بــود...


پررنگ نوشته بودمت……

به ســـختی پـــاک مـیشـــوی!!
+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 19:54 نويسنده یاشار |

بهش گفتم دیگه نمی خوامت!

خندید و رفت

 

 

تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود

 


27.jpg

 

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 19:53 نويسنده یاشار |

مرتضی جان رفتی ! ! !

آخه چرا اینقدر زود عزیزم خودت میدونی که چقدر بهت وابسته ایم

مرتضی مگه قول ندادی آهنگ جدید بیرون بزنی پس کو ؟؟؟؟

هااا ؟؟؟ نمیدونی یه ملت منتظر آهنگتن تو که بد قول نبودی

مرتضی داداش خوبم من که میخواستم اولین نفری باشم که

آهنگ جدیدتو تو موزیک 3 بزنم حالا چی شده اولین نفریم که خبر

رفتنتو زدم هاا؟؟؟ میدونی خیلی دوست دارم داداشم ؟؟؟؟

خیلی ها مثل من از نزدیک ندیدنت ولی بوی خوبیت رو شنیدن

صدای زیباتو گوش دادن

خدایااااااااااااااااا حیف نیست اون صدا اون جون اون مهربون زیر خاک بره؟؟؟

حد اقل اینو میذاشتی برا ما همه خوب ها که پیش خودتن

میذاشتی با صداش آروممون میکرد الان باید عکس مرگشو ببینم؟؟؟

من دوست داشتم عکس کنسرتاشو ببینم

نشد نشد و باز هم نشد

مرتضی جان رفتی داداش مارو با این همه غم تنها گذاشتی ..!

کاش منم با خودت میبردی لا اقل اون دنیا با صدات اروم میشدم

ببخشید ناراحتتون کردم ولی خداوکیل حرفای دلمو زدم

دوستدار تو مرتضی جان محمد جوادم ادمین سایت موزیک 3

مرتضی جان یکشنبه فک کنم ببینمت برای اولین و اخرین بار

همیشه تو قلبمی داداش گلم ....!

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 19:41 نويسنده یاشار |

یه لحظـه گـوش کـن خـــدا ؛
جـدی میگــم . . .
نه بچـه بـازیِ نـه ادا و اطــوار ،
تو این دنــیا ...
حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !
یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش

" لـــــ ـــــــ ــــطــفا

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:3 نويسنده یاشار |

خــــــــیلی ســـخــتـــه

نصفه شبــــی بغض گـــــلوتو بگیــــــره و دلتنگــــــش بشـــی

فکــــــــر کنی شایـــــــد مثل قدیمـــا

باز هم یه اس بده گاه و بی گاه و بپرسه خوابی یا بیداری؟.

ولـــــــی بــاید قبول کنی

                                                                                                                اون هیــــــــچوقت برنمیگرده

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:3 نويسنده یاشار |

حالا که رفته ای ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز ؟

مگه نگفته بودم بی تو میمیرم....

خدا یادش رفته مرا بکشد یا تو قرار است برگردی..

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:2 نويسنده یاشار |

مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:2 نويسنده یاشار |

اخلاقم گند است؟؟

به خودم مربوط است!!

غرورم از حد گذشته است؟؟

به خودم مربوط است!! ...

تمام زندگی ام خودخواهانه است؟؟

زندگی خودم است!!

از عده ای متنفر شده ام؟؟

به خودم مربوط است!!

از ناصحان خوشم نمی آید؟؟

سلیقه ی خودم است!!

صدای خنده هایم از حد عادی بلندتر است؟؟

خوش حالی خودم است!!

عده ای را به فراموشی سپرده ام؟؟

حافظه ی خودم است!!

دلم می خواهد این گونه باشم!!

مجبور به تحمل من نیستید...

من همینم راضیم از خودم...

(گيرم که باخته ام)!!

اما کسي جرات ندارد به من دست بزند،

يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد،

شوخي نيست من شاه شطرنجم !!!

تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم

باب ميلم بسازم...

آرزو طلب نميكنم،

آرزو ميسازم...

لزومي ندارد من هماني باشم

که تو فکر مي کني ،

من هماني ام که حتي

فکرش را هم نمي تواني بکني ...

لبخند مي زنم و

او فکر ميکند بازي را برده ،

هرگز نمي فهمد با هر کسي

رقابت نمي کنم...

زانو نمي زنم،

حتي اگر سقف آسمان ،

کوتاهتر از قد من باشد !

زانو نمي زنم،

حتي اگر تمام مردم دنيا

روي زانوهايشان راه بروند !

من زانو نمي زنم...

من مسئول حرفها و رفتارهايم هستم،

اما مسئول برداشت شما

از آنها نيستم..

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:2 نويسنده یاشار |

می دونی دلتنگی یعنی چی ؟

 

دلتنگی یعنی اینکه بشینی

با یادش به خاطراتت فک کنی …

اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی

چند لحظه بعد شروع اشک لعنتی

+ تاريخ دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:,ساعت 18:1 نويسنده یاشار |

صفحه قبل 1 ... 57 58 59 60 61 ... 141 صفحه بعد