قاطی پاطی |
|
هر گاه دفتر محبت را ورق زدی... و هر گاه خش خش برگ ها را زیر پایت احساس کردی... هر گاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی... برای یک بار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر...
ای کاش... کاش قلبم درد پنهانی نداشت... چهره ام هرگز پریشانی نداشت... کاش می شد دفتر تقدیر عشق... حرفی از یک روز بارانی نداشت... کاش می شد راه سخت عشق را... بی خطر پیمود و قربانی نداشت... برای عشق تمنا کن ولی خار نشو... برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده... برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو... برای عشق مثل شمع بسوز ولی نذار پروانه ببینه... برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن... برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر... برای عشق وصال کن ولی فرار نکن... برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن... برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش... برای عشق خودت باش ولی خوب باش...
بهم میگفت: اونقدر دوست دارم که اگه بگی بمیر میمیرم... باورم نمیشد... فقط برای یه امتحان ساده بهش گفتم: بمیر... سالهاست که تو تنهایی پژمردم... کاش امتحانش نمی کردم...
تا حالا به دکمه های کیبوردت توجه کردی؟ می بینی؟ حتی I و U روی کیبورد هم کنار هم هستند... پس چرا میان این همه عاشق و معشوق، سهم من و تو از این عشق فقط فاصله هاست؟
اولین بار نیست که گریه می کنم اما اولین باری است که گریه آرامم نمی کند
خوب است
هرگاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که روی سنگ قبرش نوشته اند: ساده بودم باختم صفحه قبل 1 ... 55 56 57 58 59 ... 141 صفحه بعد |